فرهاد

دانلود آهنگ مهدی احمدوند بنام فرهاد

دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند بنام فرهاد

Download Music Mehdi Ahmadvand Farhad

دانلود آهنگ مهدی احمدوند بنام فرهاد

دانلود آهنگ فرهاد از مهدی احمدوند + متن آهنگ

دانلود آهنگ های مهدی احمدوند با لینک مستقیم و با کیفیت بالا از سایت هیژا موزیک

همراه ما باشید با آهنگ زیبای فرهاد از خواننده جوان و خوش صدای کشورمون مهدی احمدوند

دانلود آهنگ مهدی احمدوند بنام فرهاد

متن آهنگ فرهاد از مهدی احمدوند

الان که وابستت شدم میذاری میری
الان که میخوامت ازم بیزاری سیری
الان که دنیای تو دنیامو عوض کرد
الان که مجنونم کجا میذاری میری
بیچاره فرهاد بیچاره شیرین
بیچاره من با این حال غمگین
بیچاره لیلی بیچاره مجنون
بیچاره من که دادم به پات جون
دیگه این رابطه در حال فروپاشیه
دو سه روز بی خبری اسمش فراموشیه
تو بری من باید از این خونه و شهر برم

کجا از دست غمت فرار کنم در برم
الان که وابستت شدم میذاری میری
الان که میخوامت ازم بیزاری سیری
الان که دنیای تو دنیامو عوض کرد
الان که مجنونم کجا میذاری میری
در بر سمت سرنوشتم بازتر شد
الان که قلب من از احساس تو طرد شد
من همون سمتی که شونت تکیه گام بود
خوردم زمین و قلبم از اون بالا پرت شد
زندونه زندگی زندونه این خونه حال منو میدونه
عشق تو درد بی درمونه

تکست آهنگ مهدی احمدوند به نام فرهاد

گفتم بمون قبول قبول گفتم بمون نموند نموند
پرنده های عشقو از رو شونه های من پروند
گفتم که بودنت دوا است با اینکه هر شبم دعواست
هزار شبو خیال تو امشب یکی از اون شباست
الان که وابستت شدم میذاری میری
الان که میخوامت ازم بیزاری سیری
الان که دنیای تو دنیامو عوض کرد
الان که مجنونم کجا میذاری میری
در بر سمت سرنوشتم بازتر شد
الان که قلب من از احساس تو طرد شد
من همون سمتی که شونت تکیه گام بود
خوردم زمین و قلبم از اون بالا پرت شد

امیدواریم نهایت لذت رو از این آهنگ برده باشین

منتظر نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شما همراهان عزیز سایت آهنگ های هیژا موزیک هستیم …

دانلود آهنگ خاطره انگیز مرد تنها از فرهاد

دانلود آهنگ خاطره انگیز مرد تنها از فرهاد+ متن آهنگ

آهنگ غمگین مرد تنها از فرهاد با لینک مستقیم از سایت هیژا موزیک 

مرد تنها از فرهاد

دانلود آهنگ خاطره انگیز مرد تنها از فرهاد

متن اهنگ خاطره انگیز مرد تنها از فرهاد

با صدای بی صدا

مثله یک کوه بلند

مثله یک خواب کوتاه

یه مرد بود یه مرد

با دستهای فقیر

با چشمهای محروم

با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

شب با تابوت سیاه

نشست توی چشمهاش

خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک

سایه ش هم نمیموند

هرگز پشت سرش

غمگین بود و خسته

تنهای تنها

با لبهای تشنه

به عکس یک چشمه

نرسید تا ببینه

قطره, قطره, قطره ی آب, قطره ی آب

در شب بی طپش, این طرف اون طرف

می افتاد تا بشنوه صدا, صدا, صدای پا, صدای پا

صدای پا